یک سری مطالبات درسطح جامعه و یک سری تواناییها و برجستگیها در سید محمد خاتمی بود که من حیث المجموع ما را به سمت دعوت ایشان به انتخابات سوق داد. متقابلا برجسته کردن همان مطالبات و تبیین چرایی احتمال برآورده شدن آن توسط ایشان است که میتواند افکار عمومی را پشت ایشان گرد آورد. ایشان نه باید و نه میتواند به عنوان معجزه گر و منجی معرفی شود که شاید تنها مدیری باشد که به سبب پتانسیلی که در مدیریت، و توانایی که در گرد هم آوردن جمع بزرگی از نخبگان و مدیران اجرائی میتواند بهترین گزینه برای برونرفت از شرایط دهشتناک فعلی ایران باشد. این در کنار ثبات قدم و تعهدی است که ایشان ثابت کرده نسبت به گسترش ارکان و مولفههای جامعه مدنی، آزادیهای اجتماعی، همچنین شخصیتهایی است که در این راه هزینه داده اند، دارد. ایشان همه جنبش اصلاح طلبی نیست، اما میتواند میزانی از آن باشد. ایشان همه جنبه سبز نیست، اما میتواند به عنوان یکی از پیشروترین شخصیتهای آن شناخته شود که اگر نبود هشت سال سابقه ریاست جمهوری ایشان و وزنی که در جامعه بین الملل دارد، شاید اینک ایشان نیز در کنار دیگر رهبران شخص جنبش سبز، میرحسین موسوی، شیخ مهدی کروبی و بانوی سبز مان زهرا رهنورد یا حصر یا حبس بود. (البته بارها ایشان آرزو کرده بودند که ایکاش حصر میشدند، چرا که شرایطی که دارند به مراتب بدتر از حبس و حصر میدانند).
به هر حال: چه ایشان بیاید یا نیاید مطالبات سر جایش هست. حیات ما نیز با این انتخابات به پایان نخواهد رسید که همه میدانیم که چه راه درازی تا آن صبح سبزی که میرحسین وعده را داده، داریم. هنوز بر اصرار و خواست مان بر دعوت از سید محمد خاتمی هستیم، با این توضیح که در کنارش، به گفته خود سید "به جای چه کسی بیاید و چه کسی نیاید باید مشخص کنیم چه انتظاراتی از رئیس جمهوری بعدی داریم". این باعث میشود "مطالبه محور" وارد چنین بزنگاه مهمی شویم، نه شخصیت محور. شخصیتها قابلیت حصر و حبس دارند، اما مطالبات حضور دارند، در هوای جامعه، در حیات تکتک ما. به عبارتی: از مطالبه به شخصیت برسیم، با مطالبات از شخصیتها دفاع کنیم و با همین ابزار مردم را به حمایت بخوانیم.